
شست و شوی مغزی توسط تاویستاک
به نقل از موسسه استاد فرج نژاد، آرنولد توین بی، ولینگتون هاوس را حفره سیاه اطلاعات گمراه کننده و در جایی دیگر، کارخانهٔ تولید دروغ نامید. ولینگتون هاوس، از یک شروع نسبتا خام، تبدیل به انستیتو تاویستاک شد و به شکل دادن سرنوشت آلمان، روسیه، بریتانیا و ایالات متحدهی آمریکا، با روشی بسیار بحث برانگیز ادامه داد. در حالی که مردم این کشورها آگاه نبودند که تحت عمل شستشوی مغزی و کنترل ذهن جمعی قرار گرفتهاند.
به طور کلی میتوان سقوط سلسلهها، انقلاب بلویشکی، جنگهای جهانی اول و دوم که شاهد نابودی اتحادها و سرحدات و مرزها بود، تشنجات در مذهب و اخلاق و زندگی خانوادگی، در رفتار اقتصادی و سیاسی و انحطاط در موسیقی و هنر را به شستوشوی مغزی تودهای نسبت داد که به دست دانشمندان علوم اجتماعی تاویستاک رقم خورد.
فرد برجسته و مشهور هیأت علمی تاویستاک، «ادوارد برنیس»، برادرزادهٔ «زیگموند فروید» روانشناس یهودی مشهور بود. گوبلز، وزیر تبلیغات امپراتوری سوم آلمان، از روششناسی ابداع شدهٔ برنیس و «ویلی مونزبرگ» استفاده میکرد .بدون وجود تاویستاک، هیچ یک از جنگهای جهانی اول و دوم، انقلابهای بلویشکی، جنگ کره، جنگ ویتنام، نبرد صربستان و جنگهای عراق رقم نمیخورد؛ اما انحلال و فروپاشی سریع ایالات متحده مورد نظر تاویستاک نبود.
قبلا اعضای هیأت امنای ولینگتون هاوس، راثمر، نورثکلیف، لیپمن و برنیس، نوشتههای کوریه مویلان والش، به خصوص کتاب اوج تمدن غرب(۱۹۱۷ م.) او را مطالعه کردند و به عنوان راهنمای کارهایشان بیان کرده بودند که شرایط توصیف شده در این کتاب، از مشابهت دقیقی با شرایطی که نظم نوین جهانی در دولت جهانی واحدی میتواند در آن شکل بگیرد، برخوردار است.
اعضای هیأت امنا، در راستای این تلاش با خانوادهٔ سلطنتی انگلیس به رایزنی پرداختند و موافقت تشکیل المپینها(هستهٔ درونی کمیتهٔ سیصد) را برای تنظیم استراتژیشان اخذ کردند. بودجهٔ لازم برای این کار از طرف رژیم سلطنتی، راث چایلد، میلنر گروپ و تراستهای خانوادهٔ راکفلر تأمین شد.
در سال ۱۹۳۶ م. انستیتو تاویستاک به کار برجستهٔ اسپنگلر توجه ویژه کرد. کتاب عظیم اسپنگلر، در تهیه و تدارک برای تغییر و شکلدهی مجدد افکار عمومی، برای بار دوم و به فاصلۀ کمتر از دوازده سال، با نظر اجتماعی هیأت امنا، به عنوان طرح اولیهٔ مدل کاری جدید، برای رقم زدن انحطاط و سقوط تمدن غرب که برای تأسیس نظم نوین جهانی، در درون دولت جهانی واحدی ضروری بود، پذیرفته شد.
اسپنگلر پیشبینی کرده بود که شمار عوامل خارجی راه یافته به تمدن غرب افزایش پیدا خواهد کرد و در آن زمان، غرب از بیرون راندن آنها عاجز خواهد ماند و در نتیجه جامعهای که اعتقادات درونی و ایمان بدون عیب و نقص آن، در تضاد با کارکرد بیرونیاش قرار گیرد، به بنبست رسیده و بدینسان تمدن غرب به شیوۀ تمدنهای یونان و روم از ادامهٔ راه خود باز خواهد ماند و دچار فروپاشی خواهد شد.
دو جنگ جهانی به بهای از دست رفتن تقریبا یک چهارم جمعیت آلمان تمام شد. بیشترین انرژی فکری و عقلانی ملت آلمان، در دفاع از سرزمین آباء و اجدادی خود به هزینه کردن برای علم، انواع هنرها، ادبیات، موزیک و پیشرفتهای فرهنگی، اخلاقی و معنوی این ملت، به سوی مجاری جنگی انحراف پیدا کرد.
همین موضوع در مورد ملت بریتانیا نیز صادق است؛ آتش جنگی که به دست بریتانیا و تحت رهبری تاویستاک برافروخته شد، همهٔ اروپا را فراگرفت و بر اساس نقشهٔ از قبل طراحی شدهٔ تاویستاک که با پیشگوییهای اسپنگلر تناسب داشت، موجب خسارات بیشماری گردید.
- ۰ ۰
- ۰ نظر